استقرار عدالت در جامعه باعث شكوفايى استعدادها و بهرهورى صحيح از امكانات و نعمتهاى الهى و آرامش روحى جامعه است. استقرار عدالت افراد و گروههاى جامعه را به يكديگر پيوند مىدهد و تفاهم و همگرايى برقرار مىكند. از بروز اختلافها و تبعيضهاى ناروا جلوگيرى مىكند. بين مردم و مديريت سياسى تفاهم و همدلى پديد مىآورد. استقرار عدالت از تجمع و تكاثر سرمايهها از يك سو و بروز بيكارى و فقر و ناهنجارى در قشر عظيمى از مردم مانع مىشود و استقرار عدالت موجب اعتلاى فرهنگى و بالندگى و رشد فكرى مىگردد. اختلاف نابجاى طبقاتى، بيكارى، فقر، فرهنگ منحط، تبعيض در بهداشت و درمان و فنآورى و دانش و تعليم و تربيت از بىعدالتىهاى اجتماعى نشأت مىگيرد. از هنگام اجتماعى شدن زندگى انسان بيشترين ناهنجارىها و تلخكامىها و تبعيضها و تفاوتها از بىعدالتى دامنگير جامعه شده است. دين كه سامان بخش جامعه در ابعاد گوناگون است بيشترين تلاش را در جهت استقرار عدالت دارد. دين تلاش مىكند در ابعاد گوناگون اقتصادى اجتماعى و قضايى و... عدالت را مستقر سازد و برقرارى عدالت را يكى از اهداف بزرگ پيامبران عنوان مىنمايد:«لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط» (4) پيامبران را با كتابهاى آسمانى به همراه و وسليه سنجش فرود فرستاديم تا مردم به قسط و عدالت بپا خيزند.) از پيام اين آيه كريمه استفاده مىشود كه استقرار عدالت بدون حضور انبيا و بدون پيام وحى امكان پذير نيست. اين انبيا هستند كه با تلاش فرهنگ و ايجاد زمينه براى حكومت الهى عرصههاى استقرار عدالت را فراهم مىآورند و عرصههايى كه در جامعه جهت استقرار عدالت فراهم آمده است از بركت پيام انبيا مىباشد. انيبا و حاكمان دينى از لحاظ باور تمام نهادهاى اجتماعى، سياسى، قضايى، نظامى، فرهنگى، اقتصادى، را دعوت به عدالت مىكنند و خود آنها در تمام ابعاد نمونه تجسم عدالت مىباشند دين نه تنها رهبران الهى را بلكه عموم جامعه را به برپايى قسط فرا مىخواند.«يا ايها الذين آمنوا كونوا قوامين بالقسط» (5) مومنان بايد در برپايى عدالت بسيار پايدار باشند.) دين در استقرار فضيلتها، هم به ايجاد زمينه و انگيزهها توجه دارد و هم از خطرها و آفتهايى كه يك نهاد فضيلت را تهديد مىكند بر حذر مىدارد. به همين سبب افزون بر توصيه و دعوت به استقرار عدالت آفتهاى عدالت را به عنوان يك رهنمون زير بنايى مورد توجه قرار داده است و آفتها و خطرهايى كه اين نهاد را تهديد مىكند گوش زد مىنمايد. به دو خطر زيربنايى اشاره مىشود. الف ـ گرايشها: استقرار عدالت را دو خطرعمده همواره تهديد مىكند. از آن دو مىتوان به عنوان حب و بغضها نام برد. در تمام شاخصها و محورهاى ياد شده عدالت را يك گرايش و يك گريز تهديد مىنمايد . گرايش باعث مىشود كه فرد در موارد ياد شده از محور حق خارج شود. گرايش سبب مىشود انسان در داورىيا تسهيم سهام يا شهادت و يا هر شاخص ديگر در اثر گرايش و محبت به فرزند يا پدر و مادر يا برادر يا ديگر اقربا و نيز دوستان و آشنايان يا هواداران حزب و گروه از محور عدل بيرون رود. ب ـ دشمنىها: و نيز دشمنى و بيزارى باعث مىشود كه انسان در مورد طرف مقابل به ناحق شهادت يا داورى يا توصيف نمايد و عدل را در شاخصهاى ياد شده زير پا نهد. قرآن نسبت به هر دو خطر هشدار مىدهد كه نه محبت و گرايش به اقربا شما را از مسير عدالت خارج كند، و نه عداوت و دشمنى نسبت به فرد باعث شود كه از شاخصهاى عدالت عدول كنيد. در مورد اول مىفرمايد: «و اذا قلتم فاعدلوا و لو كان ذا قربى» (6) سخن عادلانه بگوييد و لو سخن شما درباره اقربا باشد) كه شامل داورى، شهادت، توصيف، و گفتگوهاى معمولى نيز مىشود. خويشاوندى نبايد باعث شود در داورى يا شهادت و... از محور عدل خارج شويد. محبت و گرايش به علاقهمندان و هم چنين علاقهمندىهاى ديگر. در مورد دوم مىفرمايد:«يا ايها الذين آمنوا كونوا قوامين الله شهداء بالقسط و لا يجرمنكم شنئان قوم على الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوى» (7) كسانى كه به خدا ايمان آورديد بايد نسبت به خدا پايدارى باشيد و شما بايد گواهان بر پايى عدل نسبت به ديگران بوده و هرگز دشمنى با قومى موجب نشود كه عدالت را ناديد بگيريد . همواره عدالت را كه به تقوى نزديكتر است رعايت كنيد.) دشمنى با كسى نبايد باعث شود حق و عدالت را ناديده بگيريد. شهادت ناحق، يا داورى نابجا و يا بيان ويژگىها كاستى ايجاد كنند. و يا در واگذارى مسؤوليتها و توزيع امكانات تفاوت ايجاد نماييد. اين رهنمود آشكار قرآن در آفات عدالت است. تمام بىعدالتىها در جامعه به اين دو محور بازگشت دارد.پىآمد استقرار عدالت
دين و عدالت
آفات عدالت
نظرات شما عزیزان: